نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان (گرایش ادبیات معاصر)
2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
چکیده
یکی از برجستهترین مسائل عاطفی شعر عصر مشروطه که حوزه گستردهای از تأمّلات شاعرانه را برانگیخته، مسئله «وطن» است. آنچه در ارتباط با «وطن» و مسائل پیرامون آن در این دوره به چشم میخورد با دورههای پیشین شعر فارسی متفاوت است. ملکالشعرای بهار از جمله شاخصترین شاعران این عصر است که نگرش تازهای نسبت به «وطن» داشته است. وی با شعر اجتماعی و انتقادی، نثر روزنامهای و خطابی، و لحن عالی و علنی خود چشماندازش را نسبت به وطنش ابراز داشته است. برداشت وی از «وطن» را میتوان در زیر مجموعه ساختارهای سیاسی ـ اجتماعی، مقولههای فرهنگی ـ دینی (مذهبی) و انتقادات تاریخی ـ ملی خلاصه کرد.
بهار در میان دیگر همعصرانش دیدگاه معتدلتری نسبت به وطن داشته و جلوههای مختلف آن را در بسترهای گوناگون به تصویر کشیده است. نگرش زیباشناسانه، هنرمندانه و اعتدالگرایانه بهار در ارتباط با وطن بیش از هر چیز در اشعارش بازتاب یافته است. وی به انتقاد از اوضاع داخلی کشور میپردازد، بیگانگان را مورد انتقاد قرار میدهد، از افتخارات و مظاهر فرهنگی ایران یاد و به ارزشهای دینی و مذهبی افتخار میکند، جلوههای زیبای طبیعت ایران را به نمایش میگذارد و مکرّر از مفاخر و مآثر گذشته نام میبرد. همچنین تا واپسین لحظات عمر، با قلم، در سنگر مبارزه علیه دشمن و دفاع از میهن، قدم میگذارد و در آیینه نظم و نثرش «زبان وطن خویش میشود». در این مقاله برآنیم تا با ارائه مفاهیم گسترده و گونهگون وطن در اشعار ملکالشعرای بهار، دیدگاه وی را در ارتباط با این مسئله تبیین و تحلیل کنیم و بافتها و ساختهای آشکار و نهان آن را به نمایش بگذاریم.
کلیدواژهها