نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
2 دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
ایرانیان در درازای تاریخ خود، حوادث بنیان براندازی را تجربه کردهاند که هر یک از آن حوادث برای محوشدن ایرانیان در اقیانوس تاریخ کافی بود. شکست هخامنشیان و نابودی ساسانیان از جمله آن حوادث به شمار میآیند، اما ایرانیان از هر دو حادثه پیروز بیرون آمدند. اینکه بحران هویت در شاهنامه چگونه مطرح شده است، و روایتهای شاهنامه برای آن بحران چه راهحلی ارائه میدهند، سؤالهایِ اصلی این پژوهشاند. در شاهنامه استقرار حکومت مرکزی قدرتمند و بازتولید ساختارها از عوامل اصلی تداوم حیات و هویت ایرانی به شمار آمدهاند. حکومتها از طریق جنگ و فرهنگ، با آفرینش «دگری» تخیل خودی/ بیگانه را فعال میکردند. هرگاه تمرکز حکومت از میان میرفت و تقابل با دیگری کمرنگ میشد، بحران هویت آغاز میشد. فردوسی علاوه بر این عوامل، عنصر اساسی زبان را هم اضافه کرد. احیا و حفظ زبان پارسی بهویژه در دورۀ فروپاشی حکومت ساسانیان، منجر به تقویت حافظه تاریخی ایرانیان شده است. بنابراین پژوهش حاضر در پی آزمون فرضیه خود، به خوانش متن شاهنامه در قالب تفسیرگرایی پرداختهاست و با مقایسه دو حادثه تسلط یونانیان و اعراب مسلمان بر ایران، کفایت علّی و کفایت معنایی را در نظر داشته است.
کلیدواژهها