سخن سردبیر
نویسنده
چکیده
فرهنگ یکی از گستردهترین مفاهیمی است که در علوم اجتماعی از آن استفاده میشود و دلالتهای ضمن و بار معنایی وسیعی دارد. فرهنگ ضمن آنکه مشترکات گروهی بین افراد را مینمایاند، از ویژگی خاصگرایانه و تمایزبخش نیز برخوردار است و به مجموعهی ارزشها، آداب و رسوم، سنتها، خلقیات و دستاوردهای مادی و معنوی یک جامعه اطلاق میشود که باعث تمایز آن، از جوامع دیگر میگردد. بنابه این تعریف، میتوان کارکرد هویتبخشی، آفرینش خودآگاهی جمعی و فردی و احساس همبستگی و انسجام اجتماعی را از فرهنگ انتظار داشت. به عبارت دیگر، طبق نظر «گی روشه» اشتراک در فر هنگ و اجزاء و عناصر فرهنگی، عامل اصلی مرزبندی میان گروهها و مجموعههای مختلف است؛ افزون بر این، فرهنگ مشخص کنندهی روابط درونگروهی نیز میباشد.
فرهنگ همواره خصیصهی پویایی را در خویش نهفته دارد و با توجه به قدرت یادگیری انسان، اکتسابی و قابل انتقال است. فرهنگ دگرگونی میپذیرد و عوامل درونی و بیرونی چندی، مانند نوآوریهای فرهنگی، تغییر ساختاری در نظام اجتماعی، ابداعات فنآورانه، تحولات زیست بومی، اشاعهی فرهنگی و فرهنگپذیری باعث تغییر فرهنگی میشود. بهعلاوه، پژوهشهای مردمشناختی و تاریخی نشان میدهد که با توجه به توازن و تعادل فرهنگی، خلوص فرهنگی امری غیرتاریخی و ناممکن مینماید. بدین معنی که بسیاری از عناصر یک فرهنگ، از فرهنگهای دیگر اخذ و اقتباس شدهاند و اشاعهی فرهنگی، بدین معنی فرآیندی که از طریق آن، عناصر فرهنگی از جامعهای به جامعهی دیگر انتقال مییابد و سبب دگرگونی آن میشود، ناظر به این برداشت است.