نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دکتری علوم سیاسی و عضو هیأت علمی پژوهشکده امام‌خمینی(ره) و انقلاب اسلامی

چکیده

پیشوای مکتب اشراق، با گرایش به نور که پناهگاهی آرامش‌بخش برای روح انسان محسوب می‌شود، به تبیین، ‌اصلاح و احیای حکمتی پرداخت که طریقتی را ارایه می‌کند که انسان جویای حق و عدالت و عاشق طریقت با احاطه بر برهان و مراقبه و تأمّل درونی، به معرفت حقیقی و اشراق یعنی به هویت راستین خویش نایل می‌آید. این حکمت، که در آن ذوق و شهود با برهان و نظر همراه می‌گردد و از آن نیز برتری می‌یابد، تجلی معرفت در جان انسان می‌شود و او را از خود بریده و به خدا پیوند می‌دهد. در این دیدگاه، حکیم راستین و متالّه است که شایسته‌ی رهبری جامعه‌ی انسانی است و می‌تواند با ایجاد مدینه‌ی فاضله، بشریت را به سوی سعادت واقعی سوق دهد.
خمیره‌ و بنیان این حکمت را حکیمان پارس پایه‌گذاری کردند، و افلاطون و دیگران آن را پی گرفتند لذا، این حکمت که حکیم ما احیاگر آن است بیش از هر چیز پارسی (ایرانی) است، اما با وحی قرآنی و اندیشه‌ی محمدی(ص)  همسان است؛ چه در پی تحقق عدالت و سعادت و فضیلت است. این احیاگری، نه جبنه‌ی شعوبی‌گری دارد و نه ملی‌گرایانه است، بلکه در پی تحقق حق و عدل است و نمونه‌ی آن را در انبیا و ملوک ایرانی و حکیمان پارس ـ که برخی از آن‌ها پیامبر نیز هستند ـ و متالّه می‌یابد. پس تقسیم‌بندی او به شرق (عالم مینوی و نورانی) و غرب (عالم ظلمانی و این جهانی) تقسیم جغرافیایی نیست، بلکه معیار آن حق و باطل، نور و ظلمت و عدل و ظلم است که بیش از هر جا در شرق (پارس) تجلی یافته است، ولی در اصل هویتی انسانی، آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه و سعادت‌جویانه است.

کلیدواژه‌ها