نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران دانشکده حقوق و علوم سیاسی
چکیده
تنوع فرهنگی واقعیت کهن جوامع بشری است؛ اما ایدئولوژی، گفتمان و سیاست چندفرهنگباوری موضوعی فاقد قدمت است که خاستگاه زمانی آن دهه 1970.م و آغازگاه مکانی آن آمریکای شمالی، استرالیا و سپس اروپای غربی میباشد. این آموزه فکری و راهنمای سیاستگذاری اگرچه با تأخیر پای در قاموس سیاست و مطالعات فرهنگی نهاد؛ اما به دلیل ارتباط وثیق با موضوعاتی چون جهانیشدن، شهروندی، اقلیتها، سیاستگذاری عمومی، جنبشهای نوین اجتماعی، ملتسازی و از همه مهمتر موضوع هویت، انسجام جامعهای و همبستگی ملی، با شتاب فزایندهای در کانون توجه متفکران و سیاستمداران قرار گرفته است.
چندفرهنگباوری به معنای به رسمیت شناختن ”تفاوت“ و احترام به تنوع فرهنگی در حوزه عمومی به عنوان جزء مشروع و مطلوب جوامع، با موضوع انسجام اجتماعی و همبستگی ملی رابطه نزدیکی دارد. هدف این مقاله رویکردی انتقادی به این ارتباط است. بدین منظور پس از بررسی معناشناختی چندفرهنگباوری و مطالعه عوامل مؤثر در گسترش آن، به بررسی نسبت چندفرهنگباوری و همبستگی ملی و انسجام اجتماعی پرداخته و ضمن اذعان به وجود برخی آثار و پیامدهای مثبت چندفرهنگی از یکسو، و چندبعدی بودن انتقادات وارده بر این نظام فکری از سوی دیگر، فقط کارکرد ضدانسجامی آن را مورد مداقه قرار داده است.
کلیدواژهها